خاطرات یسنا

کامیون سواری

بابایی برا یسنا یه کامیون و توپ بزرگ خریده.یسنا اولش از توپش میترسید اما کم کم باهاش رفیق شد. اما از کامیونش خیلی خوشش اومد.آخه قبلا تجربه سوار شدن تو کامیون نگین رو داشت. جمعه 10 بهمن. ...
17 بهمن 1393

وندا و یسنا

وندا پنج شنبه 2 بهمن اومد رفسنجون. زندایی جون مرسی بابت کلاه و شالگردن خوشگلی که واسه یسنا عمه سمیه بافتی. ...
17 بهمن 1393

روروعک سواری

امروز جمعه 5 دی هست. یسنا در حالی که دوران هفت ماه و اندیشو میگذرونه برا اولین بار سوار روروعکش شد.خیلی خوشش اومده بود.دخترم گواهینامه هم داره.   ...
16 بهمن 1393

نشستن یسنا

اینجا یکشنبه 23 آذر هست.یسنا تازه هفت ماهش تموم شده و وارد هشت ماهگی شده.دختر قشنگمون میتونه خودش بشینه اما نه کامل. ...
16 بهمن 1393

24 آبان

امروز شنبه 24 آبانه.یسنا تازه شش ماهش تموم شده و بزرگترین هدیه ی خدا برای بابا مامانشه. یسنا برای اولین بار سه شنبه 20 ام ، فرنی برنجی که مامانی براش درست کرده بود رو خورد.خیلی خوشش اومده بود و با شوق زیاد ازش میخورد. یسنا از هفته دوم ماه هفت میتونست سوپ ساده شامل گوشت و هویج و برنج بخوره.این اولین سوپی هست که مامانی برا پخته. ...
16 بهمن 1393