خاطرات یسنا

سلام بر امام خوبیها

ما یه دفعه ای تصمیم گرفتیم شبهای احیا حرم امام رضا باشیم. شب 21 ماه مبارک توفیق داشتیم کنار امام رضا باشیم.سفرمون 2 روزه بود. 16 تیر 94   یسنا خیلی سریع با بچه ها دوست میشد، حالا بچه ها  هیچی ، با بزرگترای بچه ها هم رفیق میشد ...
20 مرداد 1394

بیچاره جعبه دستمال

امروز یکشنبه 24 خرداده.یسنا سه روزه که وارد 14 ماهگی شده. با سه سوت کل دستمال ها رو کشید بیرون. یسنا الان که بغل یه چیز وای میسته هم میتونه دوباره بشینه هم اینکه چند قدمی راه بره. ...
5 تير 1394

یسنا استاد کامیون سواری

یسنا یه بار اتاق کامیونش رو زد بالا و خواست بشینه عقب کامیونش. مامان بزرگی کامل اتاق رو در آورد تا یسنا راحت بتونه بشیه. یسنا از این حالت خیلی خیلی خوشش اومد. روزا کلی سرگرم این کار میشه. ...
5 تير 1394

دیدار یسنا با دانشگاه مامان

امروز شنبه 16 خرداد هست. ما اومدیم دانشگاه یزد. تا مامانی پیش استادش بود یسنا و بابایی دانشگاه رو دور زدن. اینجا هم دانشگاه ولی عصر رفسنجان هست .مامانی مشغول کار تو آزمایشگاه و یسنا و بابایی مشغول بازی تو چمنا چهارشنبه 27 خرداد ...
5 تير 1394

کابینتا، من اومدم....

یسنا عاشق اینه که بره در کابینتا رو باز کنه دو زانو بشینه جلوشون و وسایلشونو بزاره بیرون مخصوصا کابینت مواد غذایی یک شنبه 10 خرداد شنبه 13 تیر   20 خرداد ...
5 تير 1394

ماشین سواری

یسنا از ماشین امیررضا خیلی خوشش اومد.کلی باهاش رانندگی کرد البته همش بغل دست راننده نشسته بود جمعه 8 خرداد ...
5 تير 1394